دردی که جای آن و حد آن معلوم صاحب درد نباشد و نتواند از آن عبارت کرد. درد گنگ. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، دردی نه سخت لیکن ممتد. دردی کم و دائم. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
دردی که جای آن و حد آن معلوم صاحب درد نباشد و نتواند از آن عبارت کرد. درد گنگ. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، دردی نه سخت لیکن ممتد. دردی کم و دائم. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
گرفتن پوست بعض حبوب، چون ماش و مانند آن با سودن آجرپاره ای بدان. خرد کردن ماش و جز آن با آسیا چون بلغوری. در میان دو آجر یا سنگ درشت و ناهموار مالیدن حبوب را تا از پوست برآید. (یادداشت مؤلف)
گرفتن پوست بعض حبوب، چون ماش و مانند آن با سودن آجرپاره ای بدان. خرد کردن ماش و جز آن با آسیا چون بلغوری. در میان دو آجر یا سنگ درشت و ناهموار مالیدن حبوب را تا از پوست برآید. (یادداشت مؤلف)